فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پس‌مانده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

باقی‌مانده

فونتیک فارسی

pasmaande
اسم صفت

dross, remnants, leftover, wastes, remainder, residuary, scraps, residue

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

خوراک پس‌مانده را در یخچال گذاشت.

He left the leftover food in the refrigerator.

او پس‌مانده‌ی نامه‌ی قدیمی را که در صفحات یک کتاب غبارآلود پنهان شده بود، پیدا کرد.

He found remnants of the old letter hidden in the pages of a dusty book.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پس‌مانده

  1. مترادف:
    بقیه تفاله ته‌مانده درد مابقی

ارجاع به لغت پس‌مانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پس‌مانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پس‌مانده

لغات نزدیک پس‌مانده

پیشنهاد بهبود معانی