آخرین به‌روزرسانی:

درد به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بیماری، رنج، ناخوشی، عذاب

فونتیک فارسی

dard
اسم

pain, ache, agony, soreness, sting, torment, suffering, complaint, sore

درد شکم

abdominal pain

دندانم درد می‌کند.

My tooth aches.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

درد عظیم از دست دادن فرزند

the agony of losing one's child

از شدت درد شیون کشید.

She screamed in agony.

عامیانه wrench

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد درد

  1. مترادف:
    الم بیماری تالم داء رنج سوز سوزش عارضه کسالت مرض ناخوشی وجع
  1. مترادف:
    بقایا تفاله ته‌نشست ثفل راسب رسوب

ارجاع به لغت درد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درد

لغات نزدیک درد

پیشنهاد بهبود معانی