حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
burning sensation, prickle, pain sting, throb, tingle, smarting, sting
burning sensation
prickle
pain sting
throb
tingle
smarting
sting
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سوزش بریدگی
the sting of a cut
سرما گونههایم را به سوزش آورد.
The cold made my cheeks tingle.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوزش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوزش