آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

رنج به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ranj /

pain, torture, torment, chagrin, travail, suffering, affliction, distress, toil, misery, tribulation, rack, discomfort

pain

torture

torment

chagrin

travail

suffering

affliction

distress

toil

misery

tribulation

rack

discomfort

درد، غصه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

او از ضعف بینایی و مرض قند رنج می‌برد.

He was afflicted with poor eyesight and diabetes.

مادرش از سوء هاضمه رنج می‌برد.

Her mother suffers from poor digestion.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

رنج کودک ما را به گریه آورد.

The child's suffering moved us to tears.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رنج

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت رنج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رنج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنج

لغات نزدیک رنج

پیشنهاد بهبود معانی