۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

عذاب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

درد، رنج

فونتیک فارسی

azaab
اسم
tribulation, distress, misery, travail, pain, wrench, ordeal, sting, anguish, gyp, hassle, retribution

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- عذاب هنرمند در یک محیط سرکوبگر

- the travail of an artist in a repressive environment

- با اینکه با عذاب‌های زیادی در زندگی‌اش مواجه شد، تاب‌آور و مصمم ماند.

- Despite facing many tribulations in her life, she remained resilient and determined.

- عذاب او برای پیدا کردن کار در یک بازار رقابتی در نهایت نتیجه‌بخش بود.

- His travail to find a job in a competitive market paid off in the end.
زجر، شکنجه

فونتیک فارسی

azaab
اسم
torture, torment, agony

- عذاب مادری که پسرش درحال مرگ بود

- the torment of the mother whose son was dying

- نشستن در آن کلاس و گوش دادن به حرف‌های او برایم عذاب بزرگی بود.

- Sitting in that class and listening to his words was a great torture for me.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عذاب

  1. مترادف:
    آزار اذیت تعب رنج زجر زحمت ستوهی سختی شدت شکنجه صدمه عقوبت عنا محنت محنت وبال

ارجاع به لغت عذاب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عذاب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/عذاب

لغات نزدیک عذاب

پیشنهاد بهبود معانی