آخرین به‌روزرسانی:

زحمت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مزاحمت، مشقت

فونتیک فارسی

zahmat
اسم

trouble, inconvenience, pain, uneasiness, difficulty, bother, toil, labor, travail, distress, discomfort, hardship, tax, effort, drudgery, annoyance, vexation, nuisance

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

نمی‌خواستم موجب زحمت شما بشوم.

I didn't mean to cause you any trouble.

با زحمت یک گودال کندم.

With labor I excavated a pit.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زحمت

  1. مترادف:
    عذاب مزاحمت مشقت
  1. مترادف:
    تعب تقلا رنج سختی کد
  1. مترادف:
    آزار رنجه محنت
  1. مترادف:
    تصدیع دردسر

ارجاع به لغت زحمت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زحمت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زحمت

لغات نزدیک زحمت

پیشنهاد بهبود معانی