آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

زحمت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / zahmat /

trouble, inconvenience, pain, uneasiness, difficulty, bother, toil, labor, travail, distress, discomfort, hardship, tax, effort, drudgery, annoyance, vexation, nuisance

trouble

inconvenience

pain

uneasiness

difficulty

bother

toil

labor

travail

distress

discomfort

hardship

tax

effort

drudgery

annoyance

vexation

nuisance

مزاحمت، مشقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

نمی‌خواستم موجب زحمت شما بشوم.

I didn't mean to cause you any trouble.

با زحمت یک گودال کندم.

With labor I excavated a pit.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زحمت

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت زحمت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زحمت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زحمت

لغات نزدیک زحمت

پیشنهاد بهبود معانی