آخرین به‌روزرسانی:

بیماری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

رنجوری، ناخوشی، مرض

فونتیک فارسی

bimaari
اسم

illness, disease, sickness, indisposition, ailment, disorder, malady, patho-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

در اثر بیماری شنوایی خود را از دست داد.

Through illness he lost his hearing.

تفسیر نشانه‌های بیماری توسط دکتر

the doctor's interpretation of the symptoms of a disease

نمونه‌جمله‌های بیشتر

تب نشانه‌ی بیماری است.

Fever indicates illness.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بیماری

  1. مترادف:
    درد دردمندی رنجوری عارضه علت علیلی کسالت مرض مریضی ناخوشی
    متضاد:
    سلامت صحت

ارجاع به لغت بیماری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیماری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیماری

لغات نزدیک بیماری

پیشنهاد بهبود معانی