فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

عارضه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

رویداد ناگوار

فونتیک فارسی

aareze
اسم

accident, event, complication, illness, condition, happening, failure

بیماری ناگهانی او باعث عارضه در برنامه‌های سفرمان شد.

His sudden illness created a complication for our travel plans.

عارضه‌های مالی

financial complications

ویژگی‌های جغرافیایی

فونتیک فارسی

aareze
اسم

geographic feature

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

عارضه‌های مختلف را مطالعه کردیم.

We studied various geographic features.

کوه اورست بلندترین عارضه روی زمین است.

Mount Everest is the highest geographic feature on Earth.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عارضه

  1. مترادف:
    بیماری کسالت ناخوشی
  1. مترادف:
    اتفاق حادثه رویداد
  1. مترادف:
    آسیب آفت بلا

ارجاع به لغت عارضه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عارضه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عارضه

لغات نزدیک عارضه

پیشنهاد بهبود معانی