scourge, calamity, bane
آن زن بدخلق آفت جان شوهرش بود.
The bad-tempered woman was her husband's plague.
جنگ و قحطی آفت آن مردم بیچاره شد
war and famine became the scourge of those poor people
pest, pestilence, blight, infestation, plague, disease
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آفت سیبزمینی
potato blight
آفتزده
infested
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آفت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آفت