آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

مرض به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / maraz /

disease, illness, ailment, sickness, infirmity, indisposition, ailing, malady, morbidity, condition, disorder, complaint

disease

illness

ailment

sickness

infirmity

indisposition

ailing

malady

morbidity

condition

disorder

complaint

بیماری، کسالت، رنجوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

مادرش مرض قلبی دارد.

His mother has a heart condition.

مرض حاد

acute disease

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مرض

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت مرض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مرض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مرض

لغات نزدیک مرض

پیشنهاد بهبود معانی