messenger, envoy, dispatcher, page, forerunner, transmitter, courier
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رئیسجمهور پیامرسانی را فرستاد تا به نخستوزیر ماوقع را اطلاع دهد.
The president dispatched a messenger to tell the premier what happened.
پسر پیامرسان
messenger boy
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیام رسان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیام رسان