عامیانه chubby, fat, plump
chubby
fat
plump
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گربهی چاقالو در آفتاب دراز کشیده بود.
The chubby cat lazily sprawled out in the sun.
صورتی چاقالو با گونههای سرخ داشت.
He had a chubby face with rosy cheeks.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چاقالو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چاقالو