فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کاردار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • مامور سیاسی دولت نزد دولت دیگر
  • فونتیک فارسی

    kaardaar
  • اسم
    charge d'affairs, envoy, minister, (temporary) ambassador
    • - کاردار به جلسه‌ی دیپلماتیک رسید.

    • - The envoy arrived at the diplomatic meeting.
    • - وظیفه‌ی کاردار برقرار کردن روابط دیپلماتیک قوی بین دو کشور بود.

    • - The envoy's role was to establish strong diplomatic relations between the two nations.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت کاردار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کاردار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کاردار

پیشنهاد بهبود معانی