inaction, indolence, laziness, torpor, sloth
inaction
indolence
laziness
torpor
sloth
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مدیر بهدلیل کاهلی در کار، کارمند را تنبیه کرد.
The manager reprimanded the employee for his indolence at work.
کاهلی دولت منجر به نارضایتی گسترده شد.
The government's inaction led to widespread dissatisfaction.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کاهلی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کاهلی