آخرین به‌روزرسانی:

کبد به انگلیسی

معنی

کالبد شناسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کبد

  1. مترادف:
    جگر

سوال‌های رایج کبد

کبد به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «کبد» در زبان انگلیسی به liver ترجمه می‌شود.

کبد یکی از بزرگ‌ترین و حیاتی‌ترین اندام‌های بدن انسان است که در سمت راست شکم، زیر دیافراگم قرار دارد. این عضو پرکاربرد، بیش از ۵۰۰ عملکرد مختلف را در بدن بر عهده دارد و بدون آن، ادامه‌ی حیات ممکن نیست. از جمله مهم‌ترین وظایف کبد می‌توان به تصفیه‌ی خون، تنظیم سطح قند، تولید صفرا، متابولیسم چربی‌ها، داروها و مواد سمی، و ذخیره‌ی ویتامین‌ها و مواد معدنی اشاره کرد.

کبد نقش اصلی را در دفع سموم از بدن ایفا می‌کند. هر ماده‌ای که از طریق غذا، دارو یا حتی هوا وارد بدن می‌شود، در نهایت به کبد می‌رسد تا تجزیه و خنثی شود. مثلاً وقتی دارویی مصرف می‌کنیم، کبد آن را پردازش می‌کند تا به شکل قابل استفاده یا قابل دفع درآید. همچنین، با تولید صفرا به هضم چربی‌ها کمک می‌کند و از این طریق در گوارش نقش مهمی دارد. یکی دیگر از وظایف حیاتی کبد، ذخیره‌سازی گلوکز به شکل گلیکوژن است تا در مواقع نیاز انرژی بدن را تأمین کند.

کبد به طور شگفت‌انگیزی توانایی ترمیم و بازسازی خود را دارد، اما اگر تحت فشارهای مداوم مثل مصرف زیاد الکل، تغذیه‌ی ناسالم، داروهای خاص یا ابتلا به بیماری‌هایی مانند هپاتیت قرار بگیرد، دچار التهاب، چرب شدن یا حتی سیروز می‌شود. بیماری‌های کبدی می‌توانند خاموش و بدون علامت شروع شوند، اما در صورت پیشرفت، عوارض شدیدی مثل خستگی مزمن، زردی پوست (یرقان)، ورم شکم، و حتی نارسایی کبدی به دنبال دارند.

سلامت کبد ارتباط مستقیم با سبک زندگی ما دارد. رژیم غذایی متعادل، مصرف کافی آب، پرهیز از غذاهای چرب و فراوری‌شده، کنترل مصرف الکل، فعالیت بدنی منظم و مراقبت از ابتلا به ویروس‌های هپاتیت، از جمله راه‌هایی هستند که می‌توانند به حفظ سلامت کبد کمک کنند.

مراقبت از کبد به معنای حمایت از یکی از اصلی‌ترین سیستم‌های دفاعی بدن در برابر بیماری‌ها و اختلالات درونی است.

ارجاع به لغت کبد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کبد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کبد

لغات نزدیک کبد

پیشنهاد بهبود معانی