liver, hepato-
جگر سرخ کرده
fried liver
جگر سفید، شش، ریه
(as food) lungs, lights
sweetheart, honey
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جگرجان، چه میخواهی؟
what do you want, my sweetheart?
تولدت مبارک جگرم
Happy birthday, sweetheart
courage, guts
او جگر داشتنش را در مبارزه ثابت کرده
He has proved his courage in battle
جگر داشتن
to be brave
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جگر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جگر