فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کرد به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زمین کشاورزی، کرت

فونتیک فارسی

kard
اسم

patch, field

در یک کرد زیر سایه‌ی درختی نشستیم

We sat in a patch of shade under a tree

اسب‌ها نزدیک یک کرد ایستادند

The horses stood near a patch

برکه، تالاب، آبگیر

فونتیک فارسی

kard
اسم

pool, pond

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

کرد وسط یک بیشه است

The pond is in the middle of a wood

قورباغه افتاد توی کرد

The frog plopped into the pond

-کرد، انجام‌شده، کرده‌شده

فونتیک فارسی

kard
سازه‌ی پیوندی

done, did, accomplished

صحیح و سالم به آن سوی رودخانه شنا کرد.

She swam to the other side of the river in safety.

امواج دو تا از مین‌ها را منفجر کرد.

The waves sprang two of the mines.

یکی از نژادهای ایرانی مربوط به غرب ایران

فونتیک فارسی

kord
اسم صفت

Kurd, Kurdish

کرد عراقی

Iraqi Kurd

کرد و ترک

Kurd and Turk

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کرد

لغات نزدیک کرد

پیشنهاد بهبود معانی