کامپیوتر click
click
دانشآموز اشتباهاً با یک کلیک کل فایل پروژهی خود را پاک کرد.
The student unintentionally deleted his entire project file with one click.
صدای کلیک کلیدهای کیبورد در اتاق ساکت بلند بود.
The click of the keyboard keys was loud in the quiet room.
جانورشناسی owl
owl
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چشمان کلیک در شب شدیداً میدرخشید.
The owl’s eyes shone brightly in the night.
صدای کلیک در دره طنینانداز شد.
The owl’s call echoed through the valley.
کالبدشناسی little finger, pinkie
little finger
pinkie
او انگشتری در کلیک خود داشت.
She wore a ring on her pinkie.
او با اضطراب کلیک خود را روی میز کوبید.
He tapped his little finger on the table nervously.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کلیک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کلیک