(such) as
کمافیالسابق
as before
کما اینکه
just as
coma
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از کما درآمد.
He rallied from his coma.
او روزها در کما بود اما الان هوشیار است.
He was in a coma for days, but now he's conscious again.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کما» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کما