فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کمک کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

یاری کردن

فونتیک فارسی

komak kardan
فعل متعدی

to aid, to assist, to contribute, to help, to second, to minister, to relieve, to succor, to succour, to support, to strengthen, to donate, to sustain, to further, to render assistance, to led one's assistance, to favor, to give, to prop, to hand, to befriend, to promote, to chip in, to cooperate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

به بینوایان کمک کردن

to help the poor

داوطلبان برای کمک کردن به قربانیان فاجعه شتافتند.

The volunteers rushed to succor the victims of the disaster.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کمک کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کمک کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کمک کردن

لغات نزدیک کمک کردن

پیشنهاد بهبود معانی