عامیانه shoulder, piggyback, upper part of the back and shoulders, tote
shoulder
piggyback
upper part of the back and shoulders
tote
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدرم مرا تا بیمارستان کول کرد.
My father gave me a piggyback ride all the way to the hospital.
او کودک را کول کرد و به منزل برد.
He carried the child home piggyback.
کولهپشتی بر کولش سنگینی میکرد.
The backpack felt heavy on her shoulder.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کول» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کول