جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم متن
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنی و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
کول به انگلیسی
آخرین بهروزرسانی:
یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
گرده، پشت
فونتیک فارسی
kool
اسم
عامیانه
shoulder, piggyback, upper part of the back and shoulders, tote
- پدرم مرا تا بیمارستان کول کرد.
- My father gave me a piggyback ride all the way to the hospital.
- او کودک را کول کرد و به منزل برد.
- He carried the child home piggyback.
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد کول
دوش، شانه، کتف
پلاس، گلیم
آبگیر، استخر، تالاب، تالاب، کولاب
لغات نزدیک کول
-
کوکو
-
کوکی
- کول
-
کول زار
-
کول کردن
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری