den, cabin
آخر هفته را در یک کومه نزدیک دریاچه گذراندیم.
We spent the weekend at a cabin by the lake.
کومهی محکم
sturdy cabin
stack, pile, sheave
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک کومه کتاب
a pile of books
یک کومه نقاشی در اتاق زیرشیروانی پیدا کردم.
I found a pile of old paintings in the attic.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کومه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کومه