فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

گفتن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صحبت کردن

فونتیک فارسی

goftan
فعل متعدی

to utter, to say, to tell, to mention, to speak, to voice, to state, to put, to impart, to vocalize, to bid, to remark, to relate, to observe

او نتوانست کلمات مناسبی برای گفتن به او پیدا کند.

He couldn’t find the right words to say to her.

لطفاً ساعت را به من بگویید.

Please tell me the time.

اطلاع دادن

فونتیک فارسی

goftan
فعل متعدی

to inform, to state, to advise

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او نظر خود را به‌وضوح خواهد گفت.

She will state her opinion clearly.

به او گفت که برای مواقع اضطراری پول بیشتری پس‌انداز کند.

She advised him to save more money for emergencies.

گمان کردن

فونتیک فارسی

goftan
فعل متعدی

عامیانه to image, to think, to believe, to suppose

او می‌گوید که این پروژه موفق خواهد شد.

She thinks the project will succeed.

آن‌ها می‌گویند که این پروژه در زمان مقرر تکمیل خواهد شد.

They believe the project will be completed on time.

سرودن

فونتیک فارسی

goftan
فعل متعدی

to indite, to compose, to verify

او تصمیم گرفت عریضه‌ای صمیمانه برای دوستش بگوید.

She decided to compose a heartfelt letter to her friend.

او از طبیعت الهام گرفت تا داستان جذابی را بگوید.

He took inspiration from nature to indite a captivating story.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گفتن

  1. مترادف:
    اظهارداشتن اعلام کردن اقرار کردن به‌عرض‌رساندن بیان کردن سخن‌راندن صحبت کردن عرض کردن فرمودن گپ‌زدن گفتگو کردن معروض‌داشتن نقل کردن
    متضاد:
    شنودن شنیدن
  1. مترادف:
    سرودن
  1. مترادف:
    نامیدن
  1. مترادف:
    پنداشتن تصور کردن خیال کردن فرض کردن
  1. مترادف:
    مقال

ارجاع به لغت گفتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گفتن

لغات نزدیک گفتن

پیشنهاد بهبود معانی