عامیانه to betray, to inform on, to jam
to betray
to inform on
to jam
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آن تروریست دو نفر از همدستان خود را گیر داد.
That terrorist informed on two of his collaborators.
شاهد برای گیر دادن مجرم مردد بود.
The witness was hesitant to inform on the criminal.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گیر دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گیر دادن