Bastardy

American: ˈbæstədi British: ˈbɑːstədi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    حرامزادگی
    • - Legal documents and his parents' love letters proved his bastardy.
    • - مدارک قانونی و نامه‌های عاشقانه‌ی والدینش حرام‌زادگی او را اثبات کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bastardy

  1. noun The condition of being of illegitimate birth
    Synonyms: illegitimacy, bar-sinister

ارجاع به لغت bastardy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bastardy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bastardy

لغات نزدیک bastardy

پیشنهاد بهبود معانی