کسل شدن (kasel shodan), حوصله سر رفتن (hosele sar raftan)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I become bored easily if I don't have something to do.
اگر کاری برای انجام دادن نداشته باشم، به راحتی حوصلهام سر میرود (یا کسل میشوم).
The students became bored during the long lecture.
دانش آموزان در طول سخنرانی طولانی کسل شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «become bored» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/become-bored