۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Bigmouthed

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

دهن‌گشاد، صدا بلند، گزافه‌گو، حرف‌مفت‌زن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bigmouthed

  1. adjective unwisely talking too much
    Synonyms:
    talkative blabby blabbermouthed

ارجاع به لغت bigmouthed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bigmouthed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bigmouthed

لغات نزدیک bigmouthed

پیشنهاد بهبود معانی