فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bigmouth

American: ˈbɪɡmaʊθ British: ˈbɪɡmaʊθ

معنی و نمونه‌جمله

noun

(عامیانه) آدم پرحرف و کوته‌بین، حرف مفت‌زن، (حرف) پس‌گو، دهن‌لق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The boy's big mouth could get them all in trouble.

دهان لق آن پسر ممکن بود همه‌شان را گرفتار کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bigmouth

  1. noun a loudmouth
    Synonyms:
    boaster bragger show-off big talker blowhard windbag gossiper braggart gasbag blusterer trumpeter grandstander know-it-all bag of wind swelled head bull artist bull-thrower

ارجاع به لغت bigmouth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bigmouth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bigmouth

لغات نزدیک bigmouth

پیشنهاد بهبود معانی