فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Binnacle

ˈbɪnəkl̩ ˈbɪnəkl̩

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(دریانوردی) جای قطب‌نما، جای ابزار ناوبری (پایه‌ای استوانه‌ای‌شکل نزدیک سکان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The captain carefully adjusted the compass in the binnacle.

کاپیتان قطب‌نما را در جای ابزار ناوبری به‌دقت تنظیم کرد.

The old ship's binnacle was rusted.

جای قطب‌نمای کشتی قدیمی پوسیده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت binnacle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «binnacle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/binnacle

لغات نزدیک binnacle

پیشنهاد بهبود معانی