(دریانوردی) جای قطبنما، جای ابزار ناوبری (پایهای استوانهایشکل نزدیک سکان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The captain carefully adjusted the compass in the binnacle.
کاپیتان قطبنما را در جای ابزار ناوبری بهدقت تنظیم کرد.
The old ship's binnacle was rusted.
جای قطبنمای کشتی قدیمی پوسیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «binnacle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/binnacle