Birmingham

    ˈbɜːrmɪŋhæm ˈbɜːmɪŋəm
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    شهر بیرمنگام (در مرکز انگلیس)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    شهر بیرمنگام (در ایالت آلاباما - آمریکا)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد birmingham

    1. noun A city in central England; 2nd largest English city and an important industrial and transportation center
      Synonyms: brummagem
    2. noun The largest city in Alabama; located in northeastern Alabama
      Synonyms: Pittsburgh of the South

    ارجاع به لغت birmingham

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «birmingham» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/birmingham

    لغات نزدیک birmingham

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند