شکل جمع:
bookiesشکل رسمی این لغت: bookmaker
مأمور شرطبندی (بهویژه در مسابقات اسبدوانی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My friend is trying to become a bookie.
دوستم سعی میکنه مأمور شرطبندی بشه.
After winning, I met the bookie.
بعد از اینکه برنده شدم، مأمور شرطبندی رو دیدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bookie» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bookie