با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Boy Scout

ˌbɔɪˈskaʊt boɪskaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پیشاهنگ
    • - The boy scout helped an elderly woman cross the street.
    • - پیشاهنگ به یک زن مسن کمک کرد تا از خیابان رد شود.
    • - My little brother joined the boy scouts last year.
    • - برادر کوچکم پارسال به پیشاهنگ‌ها پیوست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت boy scout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boy scout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boy-scout

لغات نزدیک boy scout

پیشنهاد بهبود معانی