فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Brander

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    علامت‌گذار (ابزاری فلزی برای حک کردن علامت و شماره و غیره روی حیوانات اهلی و چوب و غیره)
    • - The brander left a mark on the cattle's hide.
    • - علامت‌گذار اثری روی پوست گاو گذاشت.
    • - The brander was heated up.
    • - علامت‌گذار داغ شد.
  • verb - transitive verb - use participle
    تخته‌کوبی کردن (دیوار)
    • - He brandered the concrete walls.
    • - او دیوارهای بتنی را تخته‌کوبی کرد.
    • - The carpenter brandered the wall.
    • - نجار دیوار را تخته‌کوبی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت brander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brander

لغات نزدیک brander

پیشنهاد بهبود معانی