فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Brander

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

علامت‌گذار (ابزاری فلزی برای حک کردن علامت و شماره و غیره روی حیوانات اهلی و چوب و غیره)

The brander left a mark on the cattle's hide.

علامت‌گذار اثری روی پوست گاو گذاشت.

The brander was heated up.

علامت‌گذار داغ شد.

verb - transitive verb - use participle

تخته‌کوبی کردن (دیوار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He brandered the concrete walls.

او دیوارهای بتنی را تخته‌کوبی کرد.

The carpenter brandered the wall.

نجار دیوار را تخته‌کوبی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت brander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brander

لغات نزدیک brander

پیشنهاد بهبود معانی