امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bullion

ˈbʊljən ˈbʊljən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bullions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    شمش (طلا یا نقره)
    • - The pirate's treasure chest was filled with gold bullion.
    • - صندوق گنج دزدان دریایی با شمش طلا پر شده بود.
    • - gold bullion
    • - شمش طلا
    • - lead bullion
    • - شمش سرب
    • - Here bullion is changed into coin.
    • - در اینجا شمش تبدیل به سکه می‌شود.
  • noun countable
    روبان زری‌دار (روبان، نوار یا حاشیه‌ی مزین به نخ زرین یا سیمین)
    • - The queen's gown was adorned with bullion, shimmering in the candlelight.
    • - لباس ملکه با روبان زری‌دار تزئین شده بود که در نور شمع می‌درخشید.
    • - The antique curtains were embellished with bullion.
    • - پرده‌های عتیقه با روبان زری‌دار تزئین شده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bullion

  1. noun
    Synonyms: metallicity, metalwork, semimetal

ارجاع به لغت bullion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bullion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bullion

لغات نزدیک bullion

پیشنهاد بهبود معانی