آخرین به‌روزرسانی:

Butternut Squash

ˌbʌt̬ərnʌt ˈskwɑːʃ ˌbʌtənʌt ˈskwɒʃ

شکل جمع:

butternut squashes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

کدوحلوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She plans to bake butternut squash for dinner tonight.

او قصد دارد برای شام امشب کدوحلوایی بپزد.

He loves the sweet flavor of butternut squash in his dishes.

او عاشق طعم شیرین کدوحلوایی در غذاهایش است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He prefers the flavor of butternut squash to pumpkin.

او طعم کدوحلوایی را به کدوتنبل ترجیح می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد butternut squash

  1. noun a type of squash that is typically fat and round at one end, with pale brown skin and orange flesh

ارجاع به لغت butternut squash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «butternut squash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/butternut-squash

لغات نزدیک butternut squash

پیشنهاد بهبود معانی