جانورشناسی سارگپه (نوعی پرندهی شکاری با بالهای پهن و دم نسبتاً کوتاه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
I spotted a buzzard circling in the sky.
سارگپهای را دیدم که در آسمان میچرخید.
The buzzard soared high above the field.
سارگپه بر فراز زمین اوج گرفت.
جانورشناسی لاشخور، کرکس (بومی آمریکای شمالی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The buzzard's sharp beak tore into the decaying flesh.
منقار تیز لاشخور گوشت در حال پوسیدگی را درید.
A group of buzzards gathered around the carcass.
گروهی از کرکسها دور لاشه جمع شده بودند.
لاشخور، مفتخور (آدم)
I despise that buzzard for always taking advantage of others.
از این لاشخور متنفرم که همیشه از دیگران سوءاستفاده میکند.
He's a buzzard.
او آدم مفتخوری است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «buzzard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/buzzard