مرخصی استعلاجی گرفتن، بهدلیل بیماری غیبت خود را اطلاع دادن، تماس گرفتن و اعلام بیماری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She called in sick because she had a high fever.
بهدلیل تب بالا تماس گرفت و مرخصی استعلاجی گرفت.
He had to call in sick and inform his manager that he would not be at work.
او مجبور شد تماس بگیرد و به مدیرش اعلام کند که بهعلت بیماری سر کار نخواهد آمد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «call in sick» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/call-in-sick