با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Camping

ˈkæmpɪŋ ˈkæmpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    camped
  • شکل سوم:

    camped
  • سوم‌شخص مفرد:

    camps
  • شکل جمع:

    campings

معنی‌ها

noun uncountable A2
سفر بیتوته در هوای آزاد، اردو زیستی، اردو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - intransitive
سفر چادر زدن، اردو زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد camping

  1. verb Live in or as if in a tent
    Synonyms: stationing, lodging, encamping, quartering, locating, dwelling
    Antonyms: departing, decamping
  2. noun The act of encamping and living in tents in a camp
    Synonyms: encampment, bivouacking, tenting

ارجاع به لغت camping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «camping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/camping

لغات نزدیک camping

پیشنهاد بهبود معانی