چرختسمه، چرخطناب، چرخلنگردوار
The sailors struggled to turn the capstan to raise the anchor.
ملوانان بهسختی چرختسمه را چرخاندند تا لنگر را بلند کنند.
The capstan creaked as it pulled the heavy cargo onto the ship.
چرختسمه درحالیکه محموله سنگین روی کشتی را میکشید، غژغژ میکرد.
دوکچهی ضبطصوت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A broken capstan can cause the tape to get stuck in the machine.
شکستگی دوکچهی ضبطصوت میتواند باعث گیرکردن نوار در دستگاه شود.
The capstan on the tape recorder was spinning rapidly.
دوکچهی روی ضبطصوت بهسرعت درحال چرخش بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «capstan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/capstan