بوسِ سرآشپز (وقتی غذا آماده میشود سرآشپز به نشانهی رضایت از نتیجه، نوک انگشت خودش را بوس میکند.)
After tasting the soup, he nodded in approval and gave it a chef's kiss.
بعداز چشیدن سوپ، سرش را به نشانهی تایید تکان داد و بوس سرآشپزی زد.
She tasted the sauce and gave it a chef's kiss.
سس را چشید و بوس سرآشپزی زد.
(چیزی) بسیار عالی، کامل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dessert was a true chef's kiss, leaving everyone at the table speechless.
دسر غذای بسیار عالی بود که همه سر میز را بیحرف کرد.
The dessert was a chef's kiss, leaving everyone wanting more.
دسر بسیار عالی بود که باعث شد همه بیشتر بخواهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chef's kiss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chefs-kiss