آخرین به‌روزرسانی:

Chief Inspector

ˌtʃiːf ɪnˈspektər ˌtʃiːf ɪnˈspektə(r)

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سربازرس، بازرس ارشد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Strict chief inspector

سربازرس سختگیر

I assume the present senior chief inspector will produce his annual report next year.

من فرض می‌کنم که بازرس ارشد فعلی گزارش سالانه خود را در سال آینده ارائه خواهد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت chief inspector

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chief inspector» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chief-inspector

لغات نزدیک chief inspector

پیشنهاد بهبود معانی