فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chief Executive

ˈtʃiːfɪgˈzekjətɪv tʃiːfɪɡˈzekjʊtɪv

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مدیرعامل (سازمان یا شرکت)

The chief executive of the company announced a merger with a competitor.

مدیرعامل این شرکت از ادغام با رقیب خبر داد.

The chief executive is responsible for making strategic decisions.

مدیرعامل مسئول اتخاذ تصمیمات استراتژیک است.

noun

انگلیسی آمریکایی رئیس جمهور ایالات متحده (با حرف بزرگ)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The Chief Executive has the power to veto legislation passed by Congress.

رئیس جمهور ایالات متحده این اختیار را دارد که قوانین تصویب‌شده توسط کنگره را وتو کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت chief executive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chief executive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chief-executive

لغات نزدیک chief executive

پیشنهاد بهبود معانی