فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

CIO

siːaɪoʊ sʌɪəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cios

توضیحات

CIO مخفف لغت chief information officer است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    مدیر ارشد فناوری اطلاعات
    • - The CIO is responsible for overseeing the company's technology infrastructure.
    • - مدیر ارشد فناوری اطلاعات مسئول نظارت بر زیرساخت‌های فناوری شرکت است.
    • - Our company recently hired a new CIO.
    • - شرکت ما به‌تازگی مدیر ارشد فناوری اطلاعات جدیدی را استخدام کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت CIO

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «CIO» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cio

لغات نزدیک CIO

پیشنهاد بهبود معانی