فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

CIO

siːaɪoʊ sʌɪəʊ

شکل جمع:

cios

توضیحات:

CIO مخفف عبارت Chief Information Officer است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مدیر ارشد فناوری اطلاعات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Our company recently hired a new CIO.

شرکت ما به‌تازگی مدیر ارشد فناوری اطلاعات جدیدی را استخدام کرده است.

The CIO's leadership was crucial during the recent system upgrade.

رهبری مدیر ارشد فناوری اطلاعات در جریان ارتقای سیستم اخیر، حائز اهمیت بسیاری بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The CIO is responsible for overseeing the company's technology infrastructure.

مدیر ارشد فناوری اطلاعات مسئول نظارت بر زیرساخت‌های فناوری شرکت است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد CIO

  1. noun responsible for developing and implementing an organization's entire IT strategy, managing budgets and overseeing all IT staff
    Synonyms:
    chief information officer

ارجاع به لغت CIO

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «CIO» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cio

لغات نزدیک CIO

پیشنهاد بهبود معانی