فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Complementation

ˌkɑmpləˈmenˌteɪʃən ˌkɒmplɪmɛnˈteɪʃən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

تکمیل‌سازی، تکمیل

The complementation of skills in the team allowed them to tackle diverse tasks efficiently.

تکمیل مهارت‌ها در تیم به آن‌ها این امکان را داد که به طور کارآمد بتوانند از عهده‌ی وطایف مختلف برآیند.

The addition of a new employee to the team was seen as a complementation to the existing staff.

اضافه کردن یک کارمند جدید به تیم برای تکمیل‌سازی کارکنان فعلی بود.

noun uncountable

ریاضی متمم‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد complementation

  1. noun (linguistics) a distribution of related speech sounds or forms in such a way that they only appear in different contexts
    Synonyms:
    complementary distribution

ارجاع به لغت complementation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «complementation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complementation

لغات نزدیک complementation

پیشنهاد بهبود معانی