Computer Crashes

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation
خراب شدن کامپیوتر (از کار افتادن ناگهانی) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالوکیشن‌های کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- My computer crashes frequently; I need to get it fixed.
- کامپیوتر من مرتباً خراب می شود. باید تعمیرش کنم.
- The server crashed, and we lost all the data.
- سرور خراب شد و ما تمام اطلاعات را از دست دادیم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت computer crashes

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «computer crashes» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/computer-crashes

لغات نزدیک computer crashes

پیشنهاد بهبود معانی