۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Corespondent

ˌkɔːrəˈspɑːndənt ˌkɔːəˈspɑːndənt

شکل جمع:

corespondents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

شریک جرم (طرف سوم در پرونده‌ی طلاق به علت زنا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The legal team sought to establish a clear connection between the defendant and the named corespondent.

تیم حقوقی به‌دنبال اثبات ارتباط واضح بین متهم و شریک جرم نامبرده شده بود.

Despite the strong accusations, the corespondent denied any involvement in the alleged adultery.

باوجود اتهامات شدید، شریک جرم هرگونه دخالت در زنای ادعاشده را انکار کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corespondent

  1. noun third party
    Synonyms:
    other man other woman second man second woman

ارجاع به لغت corespondent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corespondent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corespondent

لغات نزدیک corespondent

پیشنهاد بهبود معانی