آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Culinary

ˈkʌləneri / / ˈkjuːl- ˈkʌlənri

معنی culinary | جمله با culinary

adjective formal

مربوط به آشپزی، آشپزخانه‌ای، خوراکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

His culinary skills impressed everyone at the dinner party.

مهارت‌های آشپزی او، همه را در مهمانی شام تحت‌تأثیر قرار داد.

She attended a culinary school to become a professional chef.

او در مدرسه‌ی آشپزی شرکت کرد تا سرآشپز حرفه‌ای شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Exploring the culinary delights of Italy was the best part of our trip.

کشف لذت‌های خوراکی ایتالیا، بهترین بخش سفر ما بود.

a culinary school

مدرسه‌ی آشپزی

a masterpiece of culinary art

شاهکار هنر خوراک‌پزی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت culinary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «culinary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/culinary

لغات نزدیک culinary

پیشنهاد بهبود معانی