مربوط به آشپزی، آشپزخانهای، خوراکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His culinary skills impressed everyone at the dinner party.
مهارتهای آشپزی او، همه را در مهمانی شام تحتتأثیر قرار داد.
She attended a culinary school to become a professional chef.
او در مدرسهی آشپزی شرکت کرد تا سرآشپز حرفهای شود.
Exploring the culinary delights of Italy was the best part of our trip.
کشف لذتهای خوراکی ایتالیا، بهترین بخش سفر ما بود.
a culinary school
مدرسهی آشپزی
a masterpiece of culinary art
شاهکار هنر خوراکپزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «culinary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/culinary