فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deliverable

dɪˈlɪvrəbl dɪˈlɪvrəbl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

نتیجه، خروجی، دستاورد

The client was pleased with the quality of the deliverable provided by the design team.

مشتری از کیفیت خروجی ارائه‌شده توسط تیم طراحی راضی بود.

The sales team presented the final deliverable to the client, exceeding their expectations.

تیم فروش نتیجه‌ی نهایی را فراتر از انتظارات خود به مشتری ارائه کرد.

adjective

قابل‌تحویل، تحویل‌دادنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

We need to ensure that all of our goals are clear and deliverable within the given timeframe.

ما باید اطمینان حاصل کنیم که همه‌ی اهداف ما در چارچوب زمانی مشخص و قابل‌تحویل هستند.

The project manager emphasized the importance of creating deliverable timelines for the team.

مدیر پروژه بر اهمیت ایجاد جدول زمانی قابل‌تحویل برای تیم تاکید کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت deliverable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deliverable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deliverable

لغات نزدیک deliverable

پیشنهاد بهبود معانی