با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Deliverable

dɪˈlɪvrəbl dɪˈlɪvrəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نتیجه، خروجی، دستاورد
- The client was pleased with the quality of the deliverable provided by the design team.
- مشتری از کیفیت خروجی ارائه‌شده توسط تیم طراحی راضی بود.
- The sales team presented the final deliverable to the client, exceeding their expectations.
- تیم فروش نتیجه‌ی نهایی را فراتر از انتظارات خود به مشتری ارائه کرد.
adjective
قابل‌تحویل، تحویل‌دادنی
- We need to ensure that all of our goals are clear and deliverable within the given timeframe.
- ما باید اطمینان حاصل کنیم که همه‌ی اهداف ما در چارچوب زمانی مشخص و قابل‌تحویل هستند.
- The project manager emphasized the importance of creating deliverable timelines for the team.
- مدیر پروژه بر اهمیت ایجاد جدول زمانی قابل‌تحویل برای تیم تاکید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت deliverable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deliverable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deliverable

لغات نزدیک deliverable

پیشنهاد بهبود معانی