فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dentition

denˈtɪʃn̩ denˈtɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    دندان‌درآوری، وضع تعداد دندان‌های جانور، ساختمان دندان‌ها
    • - carnivorous dentition
    • - آرایش دندان‌ها در گوشت‌خواران
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dentition

  1. noun The kind and number and arrangement of teeth (collectively) in a person or animal
    Synonyms: teething, teeth, odontiasis

ارجاع به لغت dentition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dentition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dentition

لغات نزدیک dentition

پیشنهاد بهبود معانی