فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dentist

ˈdent̬ɪst ˈdentɪst

شکل جمع:

dentists

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

دندان‌پزشک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The dentist recommended that I floss more often.

دندان‌پزشک توصیه کرد که بیشتر از نخ‌دندان استفاده کنم.

The dentist examined my teeth.

دندان‌پزشک دندان‌هایم را معاینه کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My sister wants to become a dentist.

خواهرم می‌خواهد دندان‌پزشک شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dentist

  1. noun a person qualified to practice dentistry
    Synonyms:
    dental practitioner tooth doctor d-d-s dental specialist bridge man tooth-yanker ivory carpenter jawsmith

ارجاع به لغت dentist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dentist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dentist

لغات نزدیک dentist

پیشنهاد بهبود معانی